English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2671 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
current standard cost U هزینه استاندارد و مورد قبول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
taken U مورد قبول
received U مورد قبول
shell out U هزینه چیزی را قبول کردن
conventional U مورد قبول عامه
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
availabe time U زمان مورد قبول
persona grata U شخص مورد قبول
putative U مفروض مورد قبول عامه
adopted items of material U اقلام مورد قبول از نظرعملیاتی
agrapha U که مورد قبول مسیحیان نیست
ack U Character Ackowledge کاراکتر مورد قبول
to pass go orrun current U معمولا مورد قبول واقع شدن
lowest common denominators U مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
lowest common denominator U مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
persona grata U نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
ieee U سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
document U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documenting U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documented U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
international standards organization U طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
extend U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
POSIX U استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
PHIGS U برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
source U استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
ODI U واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
receptions U قبول
compliance U قبول
admissions U قبول
acceptances U قبول
admission U قبول
reception U قبول
acceptance U قبول
acknowledgment U قبول
imprimatur U قبول
adoption U قبول
intromission U قبول
accorded U قبول کردن
accord U قبول کردن
honour U قبول کردن
honoured U قبول کردن
accords U قبول کردن
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
honouring U قبول کردن
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
adopts U قبول کردن
accept U قبول کردن
accepts U قبول کردن
accepting U قبول شدن
disclaim U قبول نکردن
honours U قبول کردن
accepting U قبول کردن
accepts U قبول شدن
disclaimed U قبول نکردن
adopting U قبول کردن
adopt U قبول کردن
disclaims U قبول نکردن
conceding U قبول شکست
concedes U قبول شکست
disclaiming U قبول نکردن
conceded U قبول شکست
concede U قبول شکست
to take in U قبول کردن
honors U قبول کردن
valid U قابل قبول
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
tolerable U قابل قبول
I agree. U قبول دارم.
pass U قبول کردن
passed U قبول کردن
ratification U قبول قبولی
passes U قبول کردن
disallowance U عدم قبول
acceptability U قبول شدگی
acceptability U قابلیت قبول
intolerancy U عدم قبول
compliant U قبول کننده
acceptances U قبول قرارداد
embracement U قبول اتخاذ
withdraw U قبول نکردن
withdraws U قبول نکردن
admissible U قابل قبول
adoption U قبول به فرزندی
honored U قبول کردن
acceptance U قبول قرارداد
believable U قابل قبول
passable U قابل قبول
acceptable U قابل قبول
ineligible U غیرقابل قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
unacceptably U غیرقابل قبول
honoring U قبول کردن
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
acceptance limit U حد قابل قبول
acceptance by words U قبول قولی
express acceptance U قبول صریح
acceptance by conduct U قبول فعلی
implied acceptance U قبول ضمنی
acceptancy U اماده قبول
acceptant U قبول کننده
sufficing <adj.> U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
acceptor U قبول کننده
acceptation tacite U قبول ضمنی
accepter U قبول کننده
acceptably U بطورقابل قبول
allowable U قابل قبول
entertains U قبول کردن
agreement U قرار قبول
reply paid U جواب قبول
intolerance U عدم قبول
rejection U عدم قبول
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
compliantly U با قبول و رضایت
compliancy U قبول اجابت
agreements U قرار قبول
reasonable U قابل قبول
entertained U قبول کردن
incompliance U عدم قبول
entertain U قبول کردن
naturalization U قبول تابعیت
ready acceptance U حسن قبول
receivable U قابل قبول
rejection U قبول نکردن
sufficient <adj.> U قابل قبول
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
accept U قبول شدن
satisfactory <adj.> U قابل قبول
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
adhibit U قبول کردن
admission of liability U قبول بدهی
admittable U قابل قبول
non acceptance U عدم قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
acceptable <adj.> U قابل قبول
aceptive U قابل قبول
adopter U قبول کننده
allowable load U بارقابل قبول
offer and acceptance U ایجاب و قبول
admitting U قبول کردن
admits U قبول کردن
admit U قبول کردن
acknowladgement of debt U قبول بدهی
canonical U استاندارد
high and dry <idiom> U استاندارد
standards U استاندارد
modulus U استاندارد
standard U استاندارد
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
honour U یاحوالهای را قبول کردن
honoring U یاحوالهای را قبول کردن
accepting bank U بانک قبول کننده
honored U یاحوالهای را قبول کردن
valid assumptions U فروض قابل قبول
sign a waiver U قبول اغماض نمودن
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
disapprove U قبول نکردن رد کردن
disapproves U قبول نکردن رد کردن
non compliance U عدم قبول یا انجام
matriculate U قبول کردن پذیرفتن
matriculated U قبول کردن پذیرفتن
honours U یاحوالهای را قبول کردن
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
admissibleness U بطور قابل قبول
admissible stress U تلاش قابل قبول
admissible load U بار قابل قبول
admissibility U مقبولیت قابلت قبول
honouring U یاحوالهای را قبول کردن
matriculates U قبول کردن پذیرفتن
honoured U یاحوالهای را قبول کردن
acceptance of goods U قبول کردن کالا
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
incredible U غیرقابل قبول افسانهای
To pass (fail,flunk) an exam. U درامتحان قبول ( رد )شدن
He wouldnt dare refuse. U سگ کیست که قبول نکند
popularity U قابل قبول عامه
acceptance U حوالهء قبول شده
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2مهرآسا
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1It takes a bit of a performance penalty compared to the previous one.
1اصلاح ترجمه
1در مورد فعلهای مجهول
2In someone bad (or good) books.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com